سکوت
وقتي تــــو بــــودي،
ســــكـوت آنــچنان زيبـــا بــود،
كه ميشد خــوشههاي محبت را از خيال نام تو چيـد!
وقتي تــــو بــــودي،
بــاور بــا تـــو بودن،
تنها به خوابي ميماند كه با نسيم صبحگاهي از آسمان خيالم
به فراموشي سپرده ميشد!
ولي وقتي بــروي!
شايد باور بــي تـــو بودن، نگاه سرد مرا به مهرباني يك دوســت
بيشتر آشـــنا كــند.
