آدم سابق...
وقتی که یک رابطه تمام میشود ، بزرگترین درد آدمی این ست که درگیر میشود
آیان طرف هم در تمام این روزها ، ماه ها ، سال ها به آن روزهای خوب فکر میکند ؟
آیا او هم در حجم وسیع خاطرات غرق میشود ؟آیا او هم آهنگ های همیشگی را گوش می دهد یا نه دیگر طبع ش تغییر کرده ؟
آیا او هم وقتی پا بر سنگ فرشآن خیابان معروف که میگذارد یاد خیلی چیزها میوفتد ؟
آیا او هم شماره تلفن مرا از حفظاست یا نه ؟
آیا او هم بایگانی عکس های قدیمی دارد یا که نه ؟
آیا آیا آیا آیا آیا ...
این سوالات است که مثل خوره روح آدمی را می جودو بعد آدمی دیگر آدم سابق نمیشود
آدم سابق نمیشود
نمیشود
نمیشود...
برف خستگی خداست....
به همین سادگی
پست هاﯼ خنده دار ﻣﯿﺰﺍﺭﯼ
ﺗﻮﯼ ﭼﺖ ﻫﻤﺶ ﺁﯾﮑﻮﻥ ﺧﻨﺪﻩ ﻣﯿﺬﺍﺭﯼ
ﺁﻫﻨﮓ ﺷﺎﺩ بلی ﻣﯿﮑﻨﯽ
ﯾﻪ ﻣﺪﺕ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﯿﺪﯼ
ﻭﻟﯽ
ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﮐﻢ ﻣﯿﺎﺭﯼ
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻏﻢ ﺗﻮ ﭼﺸﺎﺕ ﺟﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ
ﺗﻮ ﺍﻭﻥ ﺁﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﺳﻌﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﻬﺶ تظاهر ﮐﻨﯽ ﻧﯿﺴﺘﯽ
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻟﺒﻮﻡ ﺁﻫﻨﮕﺎﯼ همیشگیتو ﭘﻠﯽ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﺗﻤﻮﻡ ﺍﻭﻥ
ﻣﺪﺗﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺗﻮ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﯽ ﻭ ﺗﻈﺎﻫﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ ..
آره تو اینی
یه قهوه که هر چی شکر بریزی بازم همون تلخیه ناب و داره...
دل تنگم!
دل تنگِ خیلی چیزها
دل تنگ این همه دل تنگی ها
چیزهایی که بر من گذشت و هرگز باز نخواهد گشت!دل تنگم
دل تنگ نیمه شبهای دل تنگی
دلتنگ این همه نبودن ها
دل تنگ این همه دل دلتنگی ها
دل تنگ عهدهایی که کسی آنها را نبست
دل تنگ تمام چیزهایی که میشد باشد و نیست
و تمام هست هایی که نیست!
حتی آنان که دلشان برایم تنگ نخواهد شد!!
دل تنگ تر نیز خواهم شد
می رسد روزی که بگویم:
دلم برای آن روزها ی دل تنگی تنگ شده!!