نوشته شده در ساعت :5:49| جمعه 13 دی 1392برچسب:,|
به قلم : reyhane ™

و تازه می فهمم
که برف خستگی خداست
آن قدر که حس می کنی
پاک کنش را برداشته
می کشد
روی نام من
روی تمام خیابان ها
خاطره ها...
دلم برف میخواد...
نوشته شده در ساعت :5:36| جمعه 13 دی 1392برچسب:,|
به قلم : reyhane ™
« ما دیگه به درد هم نمیخوریم» جمله پایانی عشق های یکطرفه.....
درست به سادگی تغییر دادن یك كانال!!!
كسی كه همه زندگیات بوده
محو میشود... به همین سادگی !
نوشته شده در ساعت :10:24| پنج شنبه 5 دی 1392برچسب:,|
به قلم : reyhane ™
ﯾﻬﻮ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ ﻋﻮﺽ ﺷﯽ
پست هاﯼ خنده دار ﻣﯿﺰﺍﺭﯼ
ﺗﻮﯼ ﭼﺖ ﻫﻤﺶ ﺁﯾﮑﻮﻥ ﺧﻨﺪﻩ ﻣﯿﺬﺍﺭﯼ
ﺁﻫﻨﮓ ﺷﺎﺩ بلی ﻣﯿﮑﻨﯽ
ﯾﻪ ﻣﺪﺕ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﯿﺪﯼ
ﻭﻟﯽ
ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﮐﻢ ﻣﯿﺎﺭﯼ
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻏﻢ ﺗﻮ ﭼﺸﺎﺕ ﺟﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ
ﺗﻮ ﺍﻭﻥ ﺁﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﺳﻌﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﻬﺶ تظاهر ﮐﻨﯽ ﻧﯿﺴﺘﯽ
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻟﺒﻮﻡ ﺁﻫﻨﮕﺎﯼ همیشگیتو ﭘﻠﯽ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﺗﻤﻮﻡ ﺍﻭﻥ
ﻣﺪﺗﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺗﻮ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﯽ ﻭ ﺗﻈﺎﻫﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ ..
آره تو اینی
یه قهوه که هر چی شکر بریزی بازم همون تلخیه ناب و داره...
نوشته شده در ساعت :10:19| پنج شنبه 5 دی 1392برچسب:,|
به قلم : reyhane ™
دل تنگم!
دل تنگِ خیلی چیزها
دل تنگ این همه دل تنگی ها
چیزهایی که بر من گذشت و هرگز باز نخواهد گشت!دل تنگم
دل تنگ نیمه شبهای دل تنگی
دلتنگ این همه نبودن ها
دل تنگ این همه دل دلتنگی ها
دل تنگ عهدهایی که کسی آنها را نبست
دل تنگ تمام چیزهایی که میشد باشد و نیست
و تمام هست هایی که نیست!
حتی آنان که دلشان برایم تنگ نخواهد شد!!
دل تنگ تر نیز خواهم شد
می رسد روزی که بگویم:
دلم برای آن روزها ی دل تنگی تنگ شده!!
نوشته شده در ساعت :10:16| پنج شنبه 5 دی 1392برچسب:,|
به قلم : reyhane ™
لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشد نیست و عریان
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است و پُر شیار
لمس کن لحظه هایم را
تویی که نمی دانی من که هستم لمس کن این با تو نبودن ها را
لمس کن ...
نوشته شده در ساعت :10:15| پنج شنبه 5 دی 1392برچسب:,|
به قلم : reyhane ™
من صبورم اما...
به خدا دست خودم نيست اگر مي رنجم
يا اگر شادي زيباي تو را به غم غربت چشمان خودم مي بندم
من صبورم اما...
چقدر با همه ي عاشقیم محزونم!
و به ياد همه ي خاطره هاي گل سرخ
مثل يک شبنم افتاده ز غم مغمومم
من صبورم اما...
بي دليل از قفس کهنه ی عشق مي ترسم
بي دليل از همه ي تيرگي تنگ غروب
و چراغیکه تورا از شب متروک دلم دور کند
من صبورم اما...
آه اين بغض گران صبر چه مي داند چيست....
نوشته شده در ساعت :10:11| پنج شنبه 5 دی 1392برچسب:,|
به قلم : reyhane ™

از هيچكس انتظاری ندارم
فقط
اگر شد!
در اين هجوم سرد تنهايی
در اين طوفان تاريكی
در اين شب
كه دارد ذره ذره در من رخنه ميكند
برای اين سرگردان
کوچه های شهر
برای این دل
آرامش آرزو كنيد...!
ديگر از هيچكس انتظاری ندارم...
نوشته شده در ساعت :10:8| پنج شنبه 5 دی 1392برچسب:,|
به قلم : reyhane ™
مرا ...
محکم تر در آغوش بگیر !
.
من "هرگز" نمیخواهم ،
تو را به دست
"خاطرات"
لعنتی بسپارم . . .
نوشته شده در ساعت :10:0| پنج شنبه 5 دی 1392برچسب:,|
به قلم : reyhane ™

چقدر بده تو زندگیت ادمای مختلف بیان!
.
اما اونی که می خوای و
.
.
.
هیچوقت نداشته باشی ....
نوشته شده در ساعت :9:54| پنج شنبه 5 دی 1392برچسب:,|
به قلم : reyhane ™
ﻣﻦ ﭼﯿﺰ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧمی دﺍﺩﻡ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﻨﺖ !
.
ﮐﻤﯽ ﺩﻟﻢ می ﺷﮑﺴﺖ ، ﺷﺐ ﻫﺎ گریه میﮐﺮﺩﻡ !
ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﺵ سردرد ﻫﺮﺷﺒﻢ میﺷﺪ !
ﯾﮑﻢ ﺍﺯ ﺁﺭﺍﻡ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﻓﺎﺻﻠﻪ میﮔﺮﻓﺘﻢ !
.
ﭼﯿﺰ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻧمی شد، باور ﮐﻦ !
ﺗﻮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ می ﺑﺎﺧﺘﯽ !
.
.
.
" ﺗﻮ "
ﻋﺎﺷﻖ ﺗﺮﯾﻦ " ﻗﻠﺐ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ میﺑﺎﺧﺘﯽ" !